راز هاي محرم
ماه هاي محرم و صفر که فرا مي رسد حال و هواي شهر عوض مي شود. حال و هواي آدم ها هم عوض مي شود. چهره شهر تغيير مي کند و همه گويي منتظر واقعه اي بزرگ هستند. مطالب زيادي در باب محرم نوشته شده است و هر ساله در اين ماه به اين مسئله از زواياي مختلف پرداخته مي شود. ما هم تصميم گرفتيم با مطلبي جامع و جذاب با هم نگاهي عميق تر به اين ماه عزيز داشته باشيم. در اين مطلب سعي کرده ايم نگاهي داشته باشيم به تاريخچه محرم، آداب عزاداري در ماه محرم، بررسي مسئله سياه پوشي در اين ماه و نگاهي به شکوه عزاداري سرور و سالار شهيدان در ميان ايرانيان.
نوشته اند که تاسيس تاريخ براي مسلمانان در زمان خلافت خليفه دوم مسلمين و با مشورت حضرت علي (عليهالسلام) در سال شانزدهم هجري صورت گرفته است. مبدا تاريخ را هجرت پيامبر و ماه نخست آن را محرم، سالي كه هجرت روي داده بود قرار دادند. علت نامگذاري اين ماه آن بود كه در ايام جاهليت، جنگ در اين ماه را حرام ميدانستند.
در دوم ماه محرم الحرام سال شصت و يک هجري كاروان حضرت امام حسين (ع) وارد كربلا شد و سپاهيان دشمن كه هر روز بر تعدادشان افزوده ميشد در روزهاي تاسوعا و عاشورا كه روز نهم و دهم محرم ميباشد او و يارانش را به شهادت رساندند.
امام هشتم شيعيان امام رضا (ع) در خصوص اين ماه فرمود: در جاهليت، حرمت اين ماه نگاه داشته ميشد و در آن نميجنگيدند ولي در اين ماه، خونهاي ما را ريختند و حرمت ما را شكستند و فرزندان و زنان ما را اسير كردند و خيمهها را آتش زدند و غارت كردند و حرمت پيامبر را دربارة ذريهاش رعايت نكردند.
آيت الله ميرزا جواد ملكي تبريزي در «مراقبات» نوشته است: «كودكانم را ميديدم كه در دهه نخست ماه محرم غذا نميخوردند و به نان خالي اكتفا ميكردند كسي هم به آنان نگفته بود ماه محرم شروع شده است گمان ميكنم عشقي دروني آنان را برميانگيخت.» به همين دليل ماه محرم با حادثه عاشورا عجين شده است و فرا رسيدن آن دل ها را پر از غم ميسازد و پيروان و شيفتگان امام حسين (ع) از اول محرم، محافل و مجالسي را سياهپوش كرده، به ياد آن امام شهيد به عزاداري ميپردازند.
آداب عزاداري در ماه محرم
سياهپوشي
از نظر فقهي پوشيدن لباس سياه مکروه است ولي در عزاداري امام حسين (ع) وائمه معصومين (عليهم السلام ) استثناء شده است زيرا اين کار نشانه حزن و اندوه و نمودار شعائر و حماسه ها است. درباره فضيل و علت سياهپوش در ادامه مطالب را با شما در ميان خواهيم گذاشت.
تسليت گويي
اصل تسليت گفتن در شرايط مصيبت و اندوهي که بر کسي وارد شده در اسلام مستحب است. پيامبر اکرم (ص) ي فرمايند: هرکس مصيبت ديده اي را تسليت گويد ، پاداشي همانند او دارد.
سنت تسليت گويي در بين شيعيان رايج است و با جمله « اَعظَمَ اللهُ اُجُورَکُم » همديگر را تسليت مي دهند. امام باقر (ع): وقتي شيعيان به هم مي رسند در مصيبت ابا عبدالله (ع) اين جمله را تکرار نمايند : « اَعظَمَ اللهُ اُجُورَنا بمُصابنا بالحُسَين (ع) وَ جَعَلَنا وَ اِياکُم مِنَ الطالبينَ بثاره مع وَليهِ الاِمام المَهدي مِن الِ مُحَمَدٍ عليهمُ السَلامُ.» خداوند اجر ما را به سوگواري و عزاداري بر امام حسين (ع ) بيفزايد و ما و شما را از خون خواهان او همراه با ولي خود امام مهدي از آل محمد (ع ) قرار بدهد.
تعطيلي کار در روز عاشورا
امام صادق (ع ) مي فرمايد: کسي که روز عاشورا را تعطيل کند، يعني عقب کسب و کارش نرود و به کوري چشم بني اميه که روز عاشورا را متبرک مي دانستند، اگر کسي براي معيشت روزانه اش هم فعاليتي نکند، خداوند حوائج دنيا و آخرتش را بر آورد و کسي که روز عاشورا روز حزن و اندوه او باشد، در عوض فرداي قيامت که براي همه روز هول و ترس است براي او روز شادي خواهد بود.
زيارت و زيارت خواني
علقمة بن حضرمي از امام باقر (ع) در خواست نمود که مرا دعايي تعليم بفرما که از راه نزديک يا دور و از خانه ام در اين روز (روز عاشورا ) بخوانم. امام فرمودند: اي علقمه! هرگاه خواستي (دعا بخواني ) دو رکعت نماز بخوان بعد از آن اين زيارت (عاشورا ) را بخوان.
پس اگر تو اين زيارت را بخواني، دعا کرده اي به آنچه که، ملائکه براي زائر حسين (ع) دعا مي کنند و خداوند صد هزار هزار درجه براي تو بنويسد و مثل کسي هستي که با حسين (ع) شهيد شده باشد تا مشارکت کني ايشان را در درجات ايشان و شناخته نشوي مگر در جمله شهيداني که شهيد شده اند با آن حضرت و نوشته شود براي تو ثواب زيارت هر پيغمبري و رسولي و ثواب زيارت هر که زيارت کرده حسين (ع ) را از روزي که شهيد شده است.
تباکي و گريستن
در حديث قدسي آمده که خداوند به حضرت موسي (ع) فرموند: اي موسي! هر يک از بندگانم در زمان شهادت فرزند مصطفي (ص) (روز عاشورا) گريه کند يا حالت گريه به خود بگيرد و بر مصيبت سبط پيامبر(ص) تعزيت گويد همواره در بهشت خواهد بود.
برگزاري مجالس عزاداري
امام صادق (ع) مي فرمايد: مجلس گرفتن شما را من دوست مي دارم. در مجالس خود « امر ما را » زنده بداريد. خداوند رحمت کند کسي که امر ما را زنده بدارد.
نماز جماعت ظهر عاشورا
سيد الشهداء و ياران با وفاي او همه کشته راه نماز شدند. از اين رو در زيار ت مطلقه امام حسين خطاب به امام مي گوييم: اشهد انک قد اقمت الصلاة و اتيت الزکاة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنکر.
کم کردن لذائذ زندگي
بايد مقدارى از لذائذ زندگى را كه از خوردن و نوشيدن و حتّى خوابيدن و گفتن بدست مىآيد ترك نموده ( مگر آن كه لازم باشد ) و ديدار با برادران دينى را ترك كرده و آن روز را روز گريه و اندوه خود قرار دهد. و مانند كسى باشند كه پدر يا فرزند خود را از دست داده است.
کلمه هيات و هيات هاي عزاداري
كلمة "هيات" در لغت به معناي «صورت، شكل، حالت هر چيز» آمده است. و منظور از هيات هاي عزاداري، نوعي تشكل مذهبي، بر محور عزاداري براي سيد الشهداء و ائمه (ع) است. «مجموعه هايي از مردم هر محله، در شهرها يا روستاها، كه براي سوگواري و روضه خواني نسبت به امام (ع) بويژه در ايام عاشورا تشكيل مي يابد.» مهمترين گروه ها و فعاليت هاي گروهي هر محله كه هنوز هم پابرجا مانده است، همين هيات هاي عزاداري مي باشد. اين هيات ها داراي تمام خصوصيات يك گروه اجتماعي كامل هستند. يعني داراي نظام تقسيم كار و تفكيك نقش هاي دقيق و دروني شده هستند. پس «گروه اجتماعي از يك عده افرادي تشكيل شده است كه داراي يك وجه اشتراك مهم، فعاليت مشترك و كنش متقابل و احساس تعلق خاطر يا احساس «ما» باشند.»
البته اين نظم و تفكيك كار در هيات ها از همان بدو پيدايش نبوده است بلكه به تدريج و به مرور زمان به صورت منسجم درآمده است كه ما شاهد عيني آن به صورت هيات هاي عزاداري امروزي مي باشيم.
پيدايش عزاداري رسمي و علني بر امام حسين (ع) زمان آل بويه شكل گرفته است. آل بويه شيعه اثني عشري بودند و خلفاي عباسي كه بغداد مقر آنان بود، سني مذهب بودند. اوج قدرت آل بويه در زمان معزالدوله بود در حالي كه در اين زمان خلفاي عباسي در ضعف كامل به سر مي بردند. «معزالدوله در سال 352 هـ.ق دستور داد كه مردم در روز عاشورا گرد يكديگر برآيند و اظهار حزن (و عزاداري نسبت به امام حسين (ع) ) كنند. در اين روز بازارها بسته شد، خريد و فروش موقوف گرديد، قصابان گوسفند ذبح نكردند، هريسه پزها، هريسه (حليم يا آبگوشت) نپختند، مردم آب ننوشيدند، در بازارها خيمه برپا كردند و بر آنها پلاس آويختند، زنان بر سر و روي خود مي زدند و بر حسين (ع) ندبه مي كردند، در اين روز نوحه گري و ماتم به پا گرديد.... » اين مراسم و عزاداري در زمان آل بويه فقط روز عاشورا بوده و تا انقراض اين سلسله هر سال، تكرار مي شده است. در زمان صفويان نيز از آنجايي كه مذهب رسمي، شيعه دوازده امامي بوده است، مراسم عزاداري در ماه محرم و روز عاشورا انجام مي گرفته و همراه با قمه زني بوده است.
تاورنير، سياح و سفرنامه نويس اروپايي در حضور شاه سليمان ناظر مراسم سوگواري ماه محرم بوده و مي نويسد: «شاه سليمان در ساعت هفت صبح در وسط تالار جلوس كرده و بزرگان همه بر پا ايستاده بودند. مسئوليت برپايي نظم به بيگلر بيگي سپرده شده بود... بعد از آن بيگلر بيگي شروع به داخل كردن دسته ها كرد. هر دسته عماري داشت كه هشت تا ده نفر آن را حمل مي كردند و در هر عماري تابوتي گذارده و روي آنرا با پارچه زري پوشانده بودند... »
اولئاريوس هم شاهد عزاداري مردم در شهر اردبيل بوده است، وي مي نويسد: «مراسم در ميدان بزرگ شهر انجام مي گرفت... اردبيل پنج خيابان اصلي بزرگ دارد و هر يك از آنها مختص به صنف معيني است. اين اصناف هر كدام دسته ويژه جداگانه اي تشكيل داده اند و براي خود مداحان جداگانه اي دارند. صنفي كه بهترين سروده و نوحه را ارائه دهد، مشهور مي شود. اين گروه ها به مدت دو ساعت يكي پس از ديگري به نوبت عزاداري مي كنند... »
در زمان حاكميت ايل زند نيز (چون پيرو آيين تشيع بودند و از آنجايي كه كريم خان مرد متدين و مقيد به آداب و مراسم مذهبي بود) به تقليد از پادشاهان صفوي، در ايام محرم به برگزاري مراسم عزاداري مي پرداختند. امّا در زمان قاجاريه به خصوص در عهد ناصر الدين شاه ما شاهد برپايي عزاداري چشمگير هستيم. به نحوي كه مراسم ديگر منحصر به روز عاشورا نبوده بلكه به دهة اول محرم و به ايام سوگواري هاي ائمه (ع) مانند نوزده تا بيست و سه رمضان و بيست و هشت صفر نيز گسترش يافته بود. خود ناصر الدين شاه در دهة اول محرم در تكيه دولت حضور پيدا مي كرد و سالانه مبلغ پنجاه هزار تومان براي برگزاري مراسم سوگواري امام حسين (ع) خرج مي شد.
گزارش هاي نظمية تهران از محلات مختلف در سال هاي 1303 تا 1305 خبر از برپايي مراسم عزاداري مي دهد. از بررسي گزارش هاي مربوطه به روز هفتم محرم 1304 بر مي آيد كه چهل و هشت مجلس روضه و در روز تاسوعاي همان سال پنجاه و سه مجلس برگزار شده است. گذشته از دو ماهِ محرم و صفر، چنان كه گزارش هاي نظميه گواهي مي دهند مجالس روضه خواني در ديگر ماه هاي سال نيز برگزار مي شد. شنيده شده است كه رسم روضه هاي هفتگي و ماهانه را ملا آقا دربندي بنياد نهاده. در دورة پهلوي ابتدا رضا شاه براي تثبيت حكومت خود و جلب توجه مردم، به برگزاري مجلس روضه خواني اقدام مي كرد و حتي هنگام عزاداري گِل بر سر خود مي ماليد. امّا بعد از گذشت چند سال، او از برگزاري مجالس و مراسم عزاداري به كلي جلوگيري كرد و به شدت با برگزاري آنها مخالفت و مبارزه نمود. او روضه خوان ها را زنداني و اذيت و اهانت مي كرد و صاحب خانه را به جرم روضه خواني دستگير و زنداني مي نمود. در اين اوضاع و احوال بود كه روضه خواني و عزاداري مخفيانه در خانه ها برگزار شد، هر چند منع عزاداري با مخالفت شديد و مبارزة مردم روبرو شد، ولي كم كم روضه خواني و عزاداري بطور پنهاني به خانه ها كشيده و پايه و بنيان هيئت ها بناگذاري شد.
در زمان محمد رضا شاه، عزاداري آزاد ولي بسيار محدود شده و خروج دسته جات را منحصر به سه روز تاسوعا و عاشورا و يازدهم محرم نمودند و آن هم به خاطر استفاده از اين فرصت براي تبليغات سوء عليه عزاداري امام حسين (ع) بود تا مراسم مذهبي و سنت هاي موروثي آباء و اجدادي ما را از بين ببرد و يا به شكل ديگري تغيير بدهد.
منع عزاداري توسط رضا و محمد رضا شاه باعث ايجاد تشكل هاي مردمي و دسته جمعي به صورت هيئت هاي مذهبي گرديد. تا اينكه در دوران انقلاب اسلامي به اوج خود رسيد. به موجب آماري كه از سازمان تبليغات اسلامي تهران و غيره بدست آمده، تعداد دسته جات و هيئت هاي حسيني تهران تا سال 1376 شمسي به چهار هزار و پانصد هئيت رسيده و با دسته جات اطراف تهران كه مجموع دسته جات استان بود به حدود هشت هزار هيئت مي رسيد. در اين هيئت ها علاوه بر مجالس روضه خواني هفتگي و ماهيانه و دهگي، مجالس دعاي كميل و ندبه و سمات و زيارت عاشورا برگزار مي گردد. نكته قابل ملاحظه دربارة اسماء هيئت ها اين است كه هر هيئتي نام خاص و پرچم و علامت ويژه انتخاب مي كند. هيئت هاي عزاداري، گاهي متوسلين به يكي از ائمه (ع) و يا گاهي به شهداي كربلا هستند. مانند هئيت علي اصغر، علي اكبر، امام سجاد (ع) و... . نويسندة توانا و اهل قلم، حجةالاسلام جواد محدثي در كتاب خود راجع به تاريخ اين گونه هيئت ها مي نويسد:
"هيئت كه نوعي سوگواري گروهي است، در قديم هم رايج بوده و شيعيان به صورت جمعي نوحه خوان و با تشكيلات به زيارت قبر حسين (ع) مي رفتند. امام صادق (ع) به فائد حنّاط كه خبر اين گونه زيارت هاي جمعي را باز مي گفت، فرمود: هر كس قبر حسين (ع) را زيارت كند، در حالي كه به حق او آشنا باشد خداوند گناهان گذشته و آينده او را مي آمرزد."
از قديمي ترين هيات هاي موجود در تهران مي توان به موارد ذيل اشاره كرد:
• هيئت محبان حسين كه در سال 1363 هـ . ق تاسيس شد. از علماي شركت كننده در اين هيئت مي توان از آيت الله حاج ميرزا ابوالقاسم تنكابني و محمد رضا تنكابني، آيت الله خوانساري، واعظ محترم سلطان الواعظين شيرازي و... نام برد.
• هيئت احمدي كه در سال 1365 هـ.ق تاسيس شد.
• هيئت كربلائي هاي تهران كه در 1348 هـ.ش تاسيس گرديد. اين هيئت بسيار گسترده و وسيع بوده و شعبه هاي متعددي در نقاط مختلف تهران پيدا كرد.
• هيئت كربلائيه اي مقيم قزوين در تهران به سال 1352 هـ.ش تاسيس گرديد.
پس هيات هاي عزاداري كه ما امروزه شاهد آن هستيم، ابتدا در مفهوم و معنا گسترده و عام بود و به تدريج اين تشكل خاص و منظم به صورت «هيئت» شكل گرفت. در زمان آل بويه عزاداري به صورت علني براي اولين بار صورت گرفت و در زمان صفويه نيز ادامه يافت و در دورة قاجاريه به اوج و گستردگي خود رسيد به طوري كه علاوه بر روز عاشورا، دهة محرم و ماه صفر و حتي تشكيل مجالس روضة هفتگي و ماهيانه شكل پيدا كرد. در دورة پهلوي با ممانعت حكومت، عزاداري هاي به صورت منظم و هيئت هايي در خانه ها به صورت مخفيانه تشكيل يافت تا اينكه در دورة انقلاب اسلامي اين هيئت هاي خانگي، رسمي و آشكارا به ارائة برنامه هاي مختلف پرداختند و هر هيئتي بنام يكي از شهداي كربلا و ائمه (ع) شروع به فعاليت كرد.
چرا عزاداري امام حسين در ميان ايرانيان باشکوهتر است؟
ديني كه پيامبر ما حضرت محمد(ص) ارائه نمود مخصوص يك قوم و قبيله يا يك ملت خاص نيست، بلكه صراط مستقيمي است كه جهانيان را به سمت رستگاري هدايت ميكند و فرزندان رسول خدا و امامان ما شيعيان هم كساني بودند كه پرچم هدايت يك امت جهاني را عهدهدار بودند.
بنابراين احساسي كه يك عرب نسبت به پيامبر و اهل بيت او ممكن است داشته باشد، با احساس يك غير عرب بسيار مشابه است، پس در اين زمينه گرايش به نژاد و اينكه فكر كنيم اعراب به خاطر نژادشان بايد نسبت به اهل بيت حساستر باشند، چندان درست نيست. يكي از علل آنكه ميبينيم عزاداري كشورهاي عربي براي اهل بيت و خصوصاً امام حسين(ع) كمتر نمود دارد، بيتوجهي دولتهاي عربي است نسبت به آئين تشيع و نقشي كه زنده نگه داشتن ياد اهل بيت پيامبر در تزكية جامعه ميتواند داشته باشد؛ آنها به خاطر گرايش به غرب ماهيت اصلي اسلامي خود را از دست دادهاند و در ميان كشورها، دولت ايران تنها دولت شيعي است كه به شكل كاملي نسبت به عزاداري حسيني و آرمان هاي اهل بيت اهتمام ميورزد. مثلاً كشور عراق كه زماني پايگاه تشيع به حساب ميآمد، بعد از روي كار آمدن صدام حسين ماهيت خود را از دست داد و حكومت بعث در شهري مذهبي مثل كربلا مدارس علميه را از علماء و طلاب خالي نمود، در حالي كه قبل از آن هزاران روحاني داشت و با اين وجود همچنان مردم در ابراز ارادت نسبت به خاندان پيامبر كوشا هستند.
در كشور عربستان سعودي هم حكومت وهابي آنجا اجازة ساختن و زياد شدن مساجد شيعيان را نميدهد و لذا شيعيان اماكني را با عنوان ملك شخصي ميسازند و در آن به اقامة عزا ميپردازند، ولي در اين بين كشورهاي اميرنشين، بحرين هم وجود دارد كه هشتاد درصد مردم آن شيعه دوازده امامي هستند و حكومت آنجا روز تاسوعا و عاشورا را تعطيل رسمي اعلام ميكند.
در كشورهاي همساية ايران اهل سنت در اكثريت هستند و شيعيان جمع كوچكي را تشكيل ميدهند و اين امر هم مانع ظهور و بروز آنان ميگردد. كشور كويت تنها چهل درصد شيعه دارد ولي يكصد حسينيه در آن ساخته شده است و بيشتر مجالس عزايي كه در آنجا برقرار ميشود، توسط كساني است كه تبعة كويت و عربزبان هستند، در كشور عمان هم كه دو ميليون جمعيت دارد، تنها يكصد هزار شيعه وجود دارد و با اين وجود، در شهر تجاري مطرح شش مسجد و ده حسينيه وجود دارد در «مسقط» سه مسجد و سه حسينيه در شهر «لواء» سه مسجد و سه حسينيه و در شهر «بركه» سه مسجد و يک حسينيه و چهار حسينيه و سه مسجد در شهر «مصفه» و چهار مسجد و پنج حسينيه در «خابوره» و دو حسينيه و دو مسجد در «صحم» وجود دارد علاوه بر اين نمونههاي ديگري را نه تنها در كشورهاي عربي بلكه در اقصا نقاط جهان ميتوان يافت كه شيعه در بدترين شرايط و به بهترين شكل به حراست از حريم اهل بيت پيامبر ميپردازد.
آيا پوشيدن سياه در محرم و صفر فضيلت دارد
موضوع پوشيدن لباس هاي سياه که در ماه هاي محرم و صفر، حال و هواي خاصي به خود مي گيرد، همواره مطرح بوده و هميشه از دو زاويه با آن برخورد شده است.
ديدگاه اول، نظر کساني است که با عشق و علاقه وصف ناپذيري در ايام محرم سوگواري اهل بيت(ع) خصوصاً در دو ماه محرم و صفر، لباس سياه به تن کرده و بيرق هاي مشکي بر سر در منازل خود نصب مي کنند و معتقدند که اين لباس اظهار حزن و همدردي با عترت پيامبر(ص) است .ديدگاه دوم، نظر کساني است که مي گويند پوشيدن لباس سياه، مفهوم چنداني ندارد و بي خاصيت است و به نوعي تحت تأثير القائات و تفکرات روشنفکرمآبانه قرار گرفته و با ژست هاي به اصطلاح علمي و امروزي، به ديدگاه اول حمله مي کنند و آنان را به دور از قافله تمدن معرفي مي کنند. متأسفانه عده اي نيز به خاطر عدم آگاهي از حقيقت امر، دچار تحير شده و در بلاتکليفي اند، که واقعيت کدام است؟
نخست؛ از نظر فقهي، آنچه از روايات استفاده مي شود، مکروه بودن پوشيدن لباس سياه در نماز و غيرنماز است و از حد کراهت تجاوز ننموده است. نکته اي که قابل توجه مي باشد اينکه عده اي از فقها قائلند که پوشيدن لباس سياه در عزاداري امام حسين(ع) از اين حکم کراهت مستثني است و پوشيدن آن در عزاداري امام حسين(ع) کراهت ندارد، علت کراهت را اين گونه بيان کرده اند که پوشيدن لباس سياه در ايام وفات ائمه(ع)خصوصاً در ايام محرم و صفر، در حقيقت اظهار مودت و محبت به ساحت مقدس اهل بيت(ع) است. شيعيان و محبان آن بزرگواران با به تن کردن جامه سياه، حزن و اندوه خود را ابراز کرده و به سفارش ائمه(ع) که فرموده اند: شيعيان در حزن ما محزونند، عمل مي کنند.
به علاوه اين سياه پوشي، خاصيت سازنده ديگر ي به نام احياي امر اهل بيت(ع) دارد که مطلوب و محبوب آن ذات مقدس است که فرمودند: «رحم الله من احيا امرنا» يعني مشمول رحمت حق باد، کسي که امر ما را احيا کند.
بدون ترديد وقتي پير و جوان، بزرگ و خردسال، در اين ايام لباس سياه مي پوشند، يادآور حزن و مصيبت جانکاهي است که به وجود مقدس حضرت سيدالشهدا(ع)، رسيده است و حقيقت اين است که بقاي اسلام مرهون دو ماه محرم و صفر است.
دوم اينکه؛ از نظر تاريخ، چنانکه مورخان نوشته اند، بعد از واقعه جانسوز عاشورا، زنان خاندان رسول الله(ص) اولين کساني بودند که تا يک سال لباس سياه به تن داشتند و چنان مشغول عزاداري بودند که امام سجاد(ع) براي آن ها غذا فراهم مي ساختند. در طول تاريخ نيز پوشيدن لباس سياه در عزاداري اهل بيت(ع) به صورت سنتي ارزشمند در بين شيعيان و محبان رايج بوده است.
بعضي از فقهاي بزرگ مقيد بودند در ايام سوگواري امام حسين(ع) جامه سياه مي پوشيدند و به آن تبرک مي جستند و با جديت از آن نگهداري و مراقبت مي کردند و وصيت مي نمودند بعد از رحلتشان به عنوان تبرک با آن ها دفن شود.
بنابر اين پوشيدن لباس سياه در ايام سوگواري ائمه(ع) خصوصاً در دو ماه محرم و صفر نه تنها کراهت ندارد بلکه از آن جهت که اظهار همدردي با آن ذات مقدس و احياي امر ايشان مي باشد، داراي فضيلتي بس بزرگ است.
قرآن و روايات، دوستي خاندان رسول اکرم (ص) را بر مسلمانان واجب کرده اند. دوستي لوازمي دارد و محب صادق کسي است که شرط دوستي را چنان که بايد و شايد به جاي آورد. يکي از مهم ترين لوازم دوستي، همراهي و همدلي با دوستان در غم ها و شادي ها است. از اين رو، احاديث بر برپايي جشن و سرور در ايام شادي اهل بيت(ع) و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان تاکيد ورزيده اند .
حضرت علي(ع) مي فرمايد: شيعه و پيروان ما در شادي و حزن ما شرکت دارند؛ امام صادق(ع) نيز فرمود: شيعتنا جزء منا خلقوا من فضل طينتنا، يسوؤهم ما يسوءنا ما يسرهم ما يسرنا...؛ شيعيان ما پاره اي از خود ما بوده و از زيادي گل ما خلق شده اند، آنچه ما را بدحال يا خوشحال مي سازد، آنان را بدحال و خوشحال مي گرداند .
اين وظيفه عقلاني و شرعي ايجاب مي کند که در ايام عزاداري اهل بيت(ع) حزن و اندوه خود را در گفتار (اشک و آه و ناله و زاري)، رفتار (کم خوردن و کم آشاميدن)، و حتي پوشاک (پوشيدن لباسي که از حيث جنس و رنگ و نحوه پوشش در عرف حکايتگر اندوه و ناراحتي است) آشکار سازيم.
اما چرا لباس و پوشش سياه و نه رنگي ديگر؟
رنگ سياه، از جهات گوناگون، آثار و خواص مختلف دارد و به اعتبار هر يک از اين خواص، در مورد يا مواردي خاص، به کار مي رود . رنگ سياه از جهتي رنگ پوشش است; يعني سبب استتار و اختفا مي گردد و براي چنين هدفي به کار گرفته مي شود؛ از جهت ديگر، رنگ هيبت و تشخص است . به همين سبب، لباس رسمي شخصيت ها سياه يا سرمه اي سير است . در نقل هاي تاريخي موارد فراوان مي توان يافت که براي نشان دادن هيبت و تشخص فرد، گروه، حکومت يا مسأله اي از اين رنگ استفاده شده است.
يکي ديگر از خواص و آثار رنگ سياه، آن است که اين رنگ به صورت طبيعي، رنگي حزن آور و دلگير و مناسب عزا و ماتم است. از همين رو، بسياري از مردم جهان از اين رنگ براي اظهار اندوه در مرگ دوستان و عزيزان خود سود مي جويند. البته انتخاب رنگ سياه در ايام سوگواري، علاوه بر نکته فوق، علتي منطقي عاطفي نيز دارد. آن که در ماتم عزيزان خويش جامه سياه مي پوشد و در و ديوار را سياهپوش مي کند، بااين عمل مي خواهد بگويد و بفهماند: عزيز از دست رفته، مايه روشني چشم و فروغ ديدگانم بود و دفن پيکرش در دل خاک به سان افول ماه و خورشيد در چاه مغرب، پهنه حيات و زندگي را در چشمم تيره و تار ساخته و زمين و زمان را در سياهي و ظلمت فرو برده است. اين مطلب شواهد گوناگون دارد. حضرت زهرا (س) هشت روز پس از رحلت حضرت رسول (ص)، بر مزار آن حضرت فرياد برآورد: اي پدر، تو رفتي و با رفتن تو دنيا روشني هاي خويش را از ما برگرفت و نعمت و خوشي اش را از ما دريغ کرد . جهان، به حسن و جمال تو، روشن و درخشان بود [ولي اکنون با رفتن تو] روز روشن آن سياه گشته و تر و خشکش حکايت از شب هاي بس تاريک دارد... و حزن و اندوه، همواره، ملازم ماست...
فردوسي نيز، با اشاره به قتل سيامک توسط ديوان، مي گويد:
چو آگه شد از مرگ فرزند، شاه از اندوه گيتي بر او شد سياه
بنابراين، سياه پوشي به دليل رمز و رازي که در اين رنگ نهفته است، رسمي طبيعي و سنتي منطقي براي نشان دادن حزن و اندوه بوده، ملل و اقوام گوناگون در ايام عزا از آن بهره جسته اند.
سابقه سياه پوشي
شواهد فراواني در متون کهن ايراني وجود دارد که سياهپوشي را نشان ماتم و اندوه قلمداد کرده است. شاهنامه فردوسي که بيانگر فرهنگ و تمدن کهن ايران است، از مواردي که جامه سياه را نمود عزا و غم تلقي کرده، آکنده مي نمايد. وقتي رستم به ست برادرش، شغاد، ناجوانمردانه کشته شد، با اين بيت روبرو مي شويم:
به يک سال در سيستان سوگ بود همه جامه هاشان سياه و کبود
در عصر ساسانيان، هنگامي که بهرام گور در گذشت، ولي عهدش يزدگرد سياه پوشيد:
چهل روز سوگ پدر داشت راه بپوشيد لشگر کبود و سياه
وقتي فريدون در گذشت نيز بازماندگان و سپاهش جامه سياه پوشيدند:
منوچهر يک هفته با درد بود دو چشمش پر از آب و رخ زرد بود
سپاهش همه کرده جامه سياه توان گشته شاه و غريوان سپاه
اين سياهپوشي تا اکنون در ايران رايج است.
در اساطير يونان باستان آمده است: زماني که تيتس از قتل پاتروکلوس به دست هکتور شديدا اندوهگين شد، به نشانه عزا سياه ترين جامه هايش را پوشيد. اين امر نشان مي دهدکه قدمت رسم سياهپوشي در يونان به عصر هومر باز مي گردد. در ميان عبرانيان نيز رسم آن بود که در عزاي بستگان سرها را مي تراشيدند و بر آن خاکستر مي پاشيدند و لباس تيره مي پوشيدند.
بستاني، در دائرة المعارف خود، رنگ سياه را مناسب ترين رنگ عزا در تمدن اروپاي قرن هاي اخير گزارش کرده، مي نويسد: طول دوران عزاداري، بر حسب درجه نزديکي به ميت، از يک هفته تا يک سال طول مي کشد و بيوه زنان دست کم تا يک سال عزا مي گيرند و در اين مدت لباس هاي آنان سياه رنگ و خالي از هر گونه نقش و نگار و زيور آلات است.
در کتب تاريخي گزارش شده است که عرب، در مواقع مصيبت، جامه خويش به رنگ سياه مي کرد. در عصر پيامبر (ص) پس از پايان جنگ بدر که هفتاد تن از مشرکان و قريش به دست مسلمانان بر خاک هلاکت افتادند، زن هاي مکه در سوگ کشتگان خويش جامه سياه پوشيدند.
شعر لبيد، درباره سياهپوشي زنان نوحه گر، مورد استشهاد بسيار از کتب لغت است:
يخشمن حر اوجه صحاح في السلب السود و في الامساح
آن زنان در حالي که لباس هاي سياه عزا و پلاس مويين بر تن کرده بودند، گونه هاي خويش را با ناخن مي خراشيدند.
پس شواهد تاريخي و ادبي نشان مي دهد، رنگ سياه از دير باز در ميان بسياري از ملل و اقوام نشان عزا و اندوه بوده است. اين امر به ايران يا دوران اسلام اختصاص ندارد و اعراب پيش از اسلام، ايرانيان و يونانيان باستان در عزا جامه سياه يا کبود مي پوشيدند.
اما آيا واقعاً پوشيدن لباس سياه در عزاي اهل بيت(ع) مکروه است؟
آيت الله بهجت مي فرمايند: پوشيدن پيراهن مشکي مانعي ندارد بلکه مطلوب است.
و آيت الله فاضل لنکراني، در مورد نماز خواندن با لباس مشکي تأکيد کرده است: چون لباس سياه علامت عزاداري سيدالشهداء(ع) است و عزاداري آن حضرت کمال رحجان دارد لذا نماز خواندن با آن مکروه نمي باشد.
و آيت الله نوري همداني اعتقاد دارد: پوشيدن لباس مشکي در عزاي ائمه(ع) رحجان دادر و کار خوبي است.
آيت الله خامنه اي هم معتقدند: پوشيدن پيراهن مشکي براي ابراز حزن بر مصيبتي که بر سيدالشهداء و اهل بيت(ع) وارد شده مطلوب مي باشد.
و آيت الله مکارم شيرازي مي فرمايند: پوشيدن لباس هاي سياه به عنوان عزاداري که موجب تعظيم شعائر دين است اشکالي ندارد.
فلسفه سياه پوشي عباسيان
عباسيان که در طول قيام داعيه خونخواهي شهداي اهل بيت(ع) داشته اند و وقتي به قدرت رسيدند، دولت خود را دولت آل محمد (ص) و ادامه خلافت علي بن ابي طالب(ع) خواندند، لباس سياه را براي نشان دادن تداوم ماتم و اندوه شان در فقدان عزت پيامبر و مصائب اهل بيت(ع) انتخاب کردند. براساس منابع تاريخي، پس از قتل فجيع زيد و يحيي، آتش خشم مردم عليه رژيم اموي زبانه کشيد و در خراسان بزرگ آن روز، شهري باقي نماند که مردمش، لباس سياه نپوشيده باشند. قيام ابومسلم و ظهور سياه جامگان عباسي نيز دقيقا در همين دوره حساس تاريخي صورت گرفت. بني عباس که در بحبوحه قيام زيد و يحيي خود و پيروان خويش را از معرکه و جنگ بابني اميه و خطرات ناشي از آن برکنار داشته بودند، اوضاع و شرايط را جهت بهره برداري مناسب ديدند و به بهانه خونخواهي شهداي مظلوم کربلا و زيد و يحيي، پرچم سياه و سياهپوشي را ابزار اعلام عزاي شهداي اهل بيت(ع) ساختند و با اين ترفند دوستداران اهل بيت(ع) را پيرامون خود گرد آوردند; و براي آن که اين تبليغ ظاهري را در اذهان مردم زنده نگه دارند، پس از به قدرت رسيدن، سياهي پرچم و لباس را شعار هميشگي خويش ساختند.
به دليل همين فريبندگي ظاهري بود که امام صادق(ع) و ديگر ائمه(ع) به رنگ و لباس سياه خرده مي گرفتند; يعني مخالفت امام در اين موارد، به سياهپوشي رسمي و خاصي که از سوي بني عباس تحميل شده و نماد بستگي و اطاعت از حکومت ستمگران به شمار مي آمد، ناظر است نه سياهپوشي در عزا و ماتم; به ويژه مصائب اهل بيت(ع).
گريه کردن
در كتب تاريخ شيعه و اهل سنّت آمده است كه عزاداري از ابتداء با دستور و تأكيد و توصية پيامبر اسلام (ص) شكل گرفته است و رفته رفته در ميان امت به صورت يك سنّت ديني در آمده است. ابن هشام در كتاب السيرة النبويه ميگويد: «وقتي رسول خدا(ص) بعد از جنگ احد و شهادت حضرت حمزه (ع) وارد مدينه شدند، صداي تعدادي زنان (انصار) را شنيدند كه بر كشتگان خود گريه ميكردند، پس چشمان مبارك رسول خدا (ص) پر از اشك شد و گريه كردند و فرمودند: «چرا براي حمزه كسي گريه نميكند! پس از شنيدن اين سخن سعد بن معاذ و اسيد بن حُضير (دو تن از بزرگان انصار) به خانههاي انصار رفته و دستور دادند كه زنهاي انصار براي عموي پيامبر (ص) گريه كنند؛ و هنگامي كه رسول اكرم (ص) گريههاي آنان را شنيد، در حق آنها دعا كرد.»
طبريو ابن اثير و ديگر مورخان كه نام حمزه را بردهاند به اين موضوع اشاره ميكنند. يعقوبي درتاريخ خود نقل ميكند كه: «پيامبر اكرم (ص) از شنيدن شهادت جعفر (ع) سخت بيتاب شد و گفت: «علي مثل جعفر فلتبك البواكي» بر مانند جعفر، بايد زنان نوحهگر گريه كنند.»
ابن هشام و محمد بن عمر واقدي و ابن اثير و... اين واقعه را نقل ميكنند. واقعاً جاي تعجب است كه بگوييم پيامبر (ص) از گريه كردن نهي كرده باشد در صورتي كه در داستان يوسف و يعقوب در قرآن ميخوانيم كه:
حضرت يعقوب براي مفارقت يوسف آن قدر گريه كرد تا چشمهاي او بينور شد و حضرت يوسف نيز در زندان آن قدر گريه كرد كه اهل زندان ناراحت شده و قرار گذاشتند يك روز گريه كند و روز ديگر آرام بگيرد. خليفة دوّم گريه بر مردگان تازه گذشته را تحريم كرد تا جايي كه وقتي عايشه براي مرگ پدرش ابوبكر مجلس عزا گرفت شخصاً آمد در خانه و زنان را از گريه كردن نهي كرد آنان اعتنا نكردند به هشام دستور داد وارد خانه شود و عايشه را احضار كند. عايشه چون شنيد به هشام گفت: اجازه نميدهم وارد خانه شوي. عمر گفت: وارد شو من به تو اجازه دادم. چون هشام وارد شد، خواهر ابيبكر، امّ فروه جلو آمد. عمر هم بدون معطلي با تازيانه او را زد و زنان چون اين وضع را شنيده و ديدند پراكنده و متفرق شدند.
در زمان حيات رسول خدا (ص) رقيه دختر حضرت از دنيا رفته بود، زن ها بر مرگش گريه ميكردند عمر در حضور پيامبر اسلام (ص) با تازيانه به آنان ميزد و ميگفت صدا نكنيد. حضرت فرمود: «به آنها چه كار داري، بگذار گريه كنند و بعد خود حضرت كنار قبر نشسته و فاطمه زهرا پهلوي پدر سر قبر خواهر گريه ميكرد و رسول خدا (ص) او را دلداري ميداد و از روي مهرباني اشك چشمش را پاك ميكرد. و در جاي ديگر جنازهاي را كه بستگانش بر او گريه ميكردند و به قبرستان ميبردند، عمر آنان را (از گريه كردن) نهي كرد. رسول خدا (ص) فرمود: رهايشان كن، آدم مصيبت زده دلش ميسوزد و اشك او جاري ميشود.
علامة بزرگوار اميني در كتاب پرارزش خود «سيرتنا و سنتنا» به موارد زيادي اشاره ميكند كه از طريق راويان موثّق اهل سنّت به طرق گوناگون بيان شده است. كه به چند مورد از آن اشاره ميكنيم: از حاكم صاحب مستدرك نقل ميكند كه: هر زمان حسين نزد پيامبر (ص) ميرفت پيامبر (ص) او را در بغل ميگرفت و گريه ميكرد و خبر از قتل او ميداد. و باز نقل ميكند كه: چون امام حسين (ع) به دو سالگي رسيدند حضرت براي سفري از شهر خارج شدند و چون به محلي رسيدند ايستادند و چشمان آن حضرت از اشك پر شد. اصحاب علّت اين كار را سؤال كردند. حضرت فرمودند: جبرئيل به من خبرداد كه در كربلاء فرزندم حسين كشته ميشود ... و بعد از برگشتن به منبر رفتند و داستان را نقل كردند... قال: فضج الناس في المسجد بالبكاء...
علامه اميني حديثي از عايشه نقل ميكند كه مضمون آن چنين است: جبرئيل بر نبي اكرم (ص) نازل شد و به او خبر شهادت امام حسين (ع) را داد و سپس مقداري از خاك كربلاء را به آن حضرت داد و فرمود در اين سرزمين فرزند تو شهيد ميشود و چون جبرئيل رفت هنوز خاك در دست پيامبر (ص) بود پس حضرت شروع به گريه كردند و فرمودند: اي عايشه جبرئيل به من خبر داد كه فرزندم حسين در سرزمين طف به شهادت ميرسد. و سپس آن حضرت خارج شدند و اصحاب آن حضرت از جمله علي (ع)، ابوبكر، عمر، حذيفه، عمار و ابوذر آن حضرت را ديدند در حالي كه آن حضرت گريه ميكرد و.... اين واقعه از عايشه، ام سلمه، زينب بنت حجنش و.... نقل شده است كه براي روشن شدن مطلب به كتاب نامبرده رجوع شود. هنگامي كه رسول خدا (ص) خبر شهادت امام حسين (ع) و مصائبي كه به آن حضرت وارد ميشود را براي حضرت فاطمه (س) بيان كرد، حضرت فاطمه (س) گرية شديدي نمود سپس از پيامبر اسلام(ص) سؤال كرد: اي پدرم اين واقعه در چه زماني است؟ پيامبر (ص) فرمودند: در زماني اين حادثه واقع ميشود كه من و تو و علي نيستيم. گرية حضرت فاطمه (س) بيشتر شد و فرمود: پدرم پس چه كسي بر حسينم گريه خواهد كرد؟ و چه كسي مجلس عزا براي پسرم برپا ميكند. رسول خدا (ص) فرمود: اي فاطمه زنان امتم بر زنان اهلبيت من گريه ميكنند و مردان امتم بر مردان اهلبيت من، و اين عزاداري را هر سال به پا ميكنند. و روز قيامت تو براي زنان امتم شفاعت ميكني و من هم براي مردان و هر كس كه از امت من بر مصيبت حسين گريه كند، دست او را ميگيريم و او را داخل بهشت ميكنيم. فاطمه جان روز قيامت هر چشمي گريان است، مگر ديدهاي كه در مصيبت و عزاي حسين (ع) گريسته باشد كه آن چشم در روز قيامت خندان است و به نعمتهاي بهشتي مژده داده ميشود.
اين هم داستان محرم و آداب و بعضي فلسفه هايش. هرچند گفتن و شنيدن از محرم در چند صفحه و چند کتاب نگنجد. اما بضاعت ما همين بود و اميدواريم از اين مطلب لذت برده باشيد. براي حسن ختام اين مطلب رسمي از مردمان جنوب ايران را با هم مي خوانيم که در چهارشنبه آخر ماه صفر صورت مي گيرد:
معلوم نيست از چه زماني ولي بندري ها چهار شنبه آخر ماه صفر را به دريا مي روند. باور هاي مردمي اين سنت، شستن غم محرم و صفر، از جان و روح و بيرون آوردن لباس سياه عزا از تن هاست. در اين روز مردم در دريا خود را غسل مي دهند و از پروردگار طلب بخشش از گناهان و خطا هاي خود مي کنند
آن ها باور دارند در اين روز قدرت شفا دهنگي دريا افزايش مي يابد و به قول پير زن هاي بندري در اين روز آب چشمه زم زم به دريا مي آيد.
باور دارند در اين روز آرزوي کساني که دل و تن خود به دريا داده اند بر آورده مي شود. مردم با انداختن قند توي آب دريا براي خود و خانواده و آشنايان و آرزوي سلامتي ، خوشبختي و رستگاري مي کنند. دختران دم بخت هم با سپردن قند به دريا آرزوي همسري مناسب مي کنند.